زندگی بیشترش سوختن است درس آموختن است یک برادر دارم واسه من دیوارش از همه کوتاهتر است توی روزای گرفتاری و تنگدستی من زندگی زندگی انتظاری ست که آدم ز برادر دارد زندگی نیست به جز حرف محبت به کسی ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی زندگی فانوسیست لب دریای خیال آویزان میتوان آنرا دید و نه بیش روشن است اما به اندازهء خویش زندگی تابلوئی ست نیمهء راه که ز سر منزل مقصود خبر میارد کار او هشدار است گر مسافر رهش بیدار است زندگی تجربهء تلخ فراوان دارد دو سه تا کوچه و پسکوچه و اندازهء یک عمر بیابان دارد زندگی زندانی ست که در بیشتر از زندانی زندانبان دارد زندگی نیست به جز حرف محبت به کسی ورنه هر خار و خسی زندگی کرده بسی زندگی دین بزرگ ست که بر گردن ماست |
دلا یاران سه قسمند گر بدانی
زبانیند و نانیند و جانی
به نانی نان بده از در برانش
مدارا کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را بدست آر
براهش جان بده تا میتوانی